امروز دو تا تولد دعوت دارم. یا سال تا سال هیچ تولدی دعوت نمی شم. یا ییهو (!) چند تا باهم .
عصر کلاس پیانو هم داشتم اما خودم با شجاعت تمام زنگ زدم به استاد و کنسل اش کردم. یعنی کنسل کنسل که نه. انداختم به فردا که بتونم برم تولد. چون واضح و مبرهن است که تولد رفتن از پیانو زدن مهم تر است !!
اول دوست قدیمی ام که تا کلاس پنجم با هم بودیم زنگ زد و گفت که دلش برایم تنگ شده و دعوتم کرد و من هم با آغوش باز پذیرفتم. فرداش رفتم مدرسه و دوستی که توی کلاس جلوی من میشینه هم برای همین پنجشنبه دعوتم کرد. اون موقع گفتم ای بخشکی شانس! هم کلاس پیانو و هم تولد رومینا و هم تولد ساینا و هم باشگاه و هم حموم و ....
اما الان که کلاس پیانو رو انداختم فردا و مامان گفت اگه دوست داری دوست قدیمی ت رو هم ببینی یه نیم ساعت زود تر برو اونو ببین بعد برو اون یکی جا. دوست قدیمی مو که الان دیگه همکلاسی هاشو نمی شناسم. اما خیلی دلم می خواست خودشو ببینم و این بهترین راه حل بود.
الان سردرد دارم. سینوس هام انگار وضعشون خراب شده باز.
سلام. خوش بگذره
ReplyDeleteسلام نوین جان-نوشته هایت مرا به یاد مدرسه های گذشته و همکلاسی هایم می برد..شاد و موفق باشی دختر خانم مهربان و با احساس.سلام مرا به اطرافیان مهربانت برسان.
ReplyDeleteبابا بيزی!
ReplyDeleteche khoobe yeiho hame deleshoon baraye adam tang she o yadeshoon biyaad ke ye refighi ham dashtandaaa
ReplyDeleteنوشته های ساده و زيبات رو ميخونم و از پاکی احساست لذت ميبرم خانم هنرمند و زرنگ. چه خوب که به من ياد آوری ميکنی چقدر تا نوروز مونده.
ReplyDeleteراستی يک نظر شخصی ميخوام بدم و اون اينکه عيد مال عرب هاست مثل فطر و .. اما ایرانی ها جشن داشته و دارند به عبارتی ۶۱ روز مانده تا جشن نوروز.
هميشه سلامت باشی و خندان
تعریف کن ببینم خوش گذشت یا نه ؟
ReplyDelete