Friday, December 9, 2005

 


آسمان خاکستری


صدای سرفه ای


...


دلم آسمان آبی می خواهد


 


 


 

Wednesday, November 30, 2005

خرمالو

 


چه خوبست


در نیمه های پاییز


طعم گس خرمالو


 


 


 


 


 

Monday, October 24, 2005

سالهای پیش

 اول آبان ،

مادر بزرگم  یک بشقاب از خرمالوهای حیاط می داد دستم و میگفت:

«تولدت مبارک!»

...

امسال

 مادربزگم نیست

خرمالوها هم نرسیده اند  

 

 

 

Sunday, October 9, 2005

گاهی وقت ها چه لذت بخش و


گاهی چه دلگیر است


هوای ابری

Wednesday, September 28, 2005

پیانیست جوان

آرزو هایش


همراه انگشت هایش


بر کلاویه ها می رقصند


پیانیست جوان


 


 

Sunday, September 11, 2005

باران ِ آخر ِ تابستان،


درختان ِ(شاید)


شادمان


 


 


 


 


 

Sunday, September 4, 2005

برگ ها به روی شاخه


با باد می رقصیدند


برگ زرد اما


به زمین افتاد


 


 


 

Friday, August 26, 2005

شادی

دخترک


با شادی


حباب ها را در هوا فوت می کرد


...


شادی اش چه فانی ست

Thursday, August 18, 2005

گوسفند

گوسفند


بی خبر


چشم در چشمان قصاب دوخته بود ...


Δ


چشم در چشمان قصاب


هنوز


سر ِ بریده اش


 


 


 


 

Friday, August 12, 2005

گل

گل های باغچه


به گل ها ی پرده می نگرند


که هیچگاه نمی پژمرند


.


گل های پرده


به گل های باغچه می نگرند


که زنده اند


 

Monday, August 8, 2005

پرده را که کنار زدم


انعکاس نور خورشید در آب


چشمم را آزرد:


آدم برفی آب شده بود