Wednesday, January 17, 2007

۶۲ روز مانده به عید

 


شب زمستانی


بر دفتر و کتابش آرام


خوابیده دخترک


 


 


!...

3 comments:

  1. (: خوش به حالت که می تونی تا عيد رو بشمری . تا می تونی بشمر چون ممکنه يه روز برسه که عيد واسه ات فرقی با روزهای معمولی نداشته باشه ... اُه ! چه مامان بزرگی حرف زدم !!! ((:

    ReplyDelete
  2. زنده باد دخترک هايکو نويس

    ReplyDelete
  3. سلام نوين عزيزم.معمولا ميگويند پسر کو ندارد نشان از پدر ولی من می گويم دختر کو ندارد نشان از مادر.عزيز من تو که همه فن حريفی.من را از وبلاگ فتو هايکو شايد بشناسی و بين خودمان بماند اينطور که تو پيش ميری ديگر من بروم تو دفترم بيشتر هايکو بنويسم تا خجالت نکشم و بتوانم سرم را بالا بگيرم و بگويم که بلی من هم هايکو می نويسم.مرسی که تو اين زمستان عيد را به يادم آوردی.در ضمن چون وبلاگ من در تعطيلات زمستانی بسر ميبرد از نوشتن آدرس خود داری کردم.اگر خواستی تو کامنت دانی خودت بهم جواب بده که خوشحال ميشم.

    ReplyDelete