این کتی میگه یه حال و هوای خوب برا وبلاگت بنویس اما من حال و هوام اصلن خوب نیست :
گوش و گلوم می خارن و گلوم ناراحته هنوز. عطسه که می کنم گلو و سینه م خیلی خیلی فشرده می شن. دیشب هم حمید در جنگ با یک سوسک از سلاح شیمیایی استفاده کرد و آسم منم بروز کرد و مجبور شدم اسپری سالبوتامول استفاده کنم و هنوزم بر و بر سرفه می کنم. الانم دو دقیقه بیشتر به هفت و نیم نمونده و زنگ می خوره و داره دیرم میشه....
٪
منم اميدوارم زودتر خوب بشي
ReplyDeleteامروز منتظر خرگوشها بودم که نيستن!
ReplyDeleteمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده ؟
ReplyDeleteمامان نوين!مامان نوين!اين فريبا و گلناز هی شلوغ ميکنن نميذارن آدم با حواس جمع کامنت بذاره
ReplyDeleteاميدوارم زود زود خوب شی نوين جان
ReplyDelete