اولین چیزی که ازم تست گرفت ، تست ِ نفس کشیدن بود. هی می گفت یه جوری نفس بکش که شیکمت باد بشه. خب آدم ِ حسابی! آدم وقتی که نفس می گیره شیکمش میره تو و سینه ش باد میشه. نه اینکه سینه ش بره تو و شیکمش باد بشه! بعد باورتون نمی شه ...این خودش نفس می گرفت، جل الخالق! این پهلو ها و شیکمش عینهو بادکنک باد می شدن!!!
یکی دوبار که تمرین کردم گفت بهتره دولا بشی و دستاتو بذاری روی پهلوهات که باد شدنشو بتونی حس کنی. وقتی دولا شدم تنگی مانتو نمی ذاشت خوب بتونم نفس بکشم و این حالت همانا و پیشنهاد خانم معلم به درآوردن مانتو و راحت بودن همان!! حالا کاش وایساده بی مانتو تمرین می کردیم. فکرشو بکنین که آدم با مانتوی در آورده و شلوار جر خورده دولا هم بشه!!!
با خونسردی تمام مانتومو در آوردم و با پررویی تمام دولا هم شدم و به تمرینات تنفسی ادامه دادم! به همین سادگی به همین خوشمزگی، پودر کیک رشد، نه ببخشین باد شدنِ پهلو... بعد از مدتی تمرین به نظر می رسید که بهتر شد اما مثل بادکنک که هیچ !مثل کف صابون هم باد نمی شد!
نمی دونم خودش چجوری والله اونطوری نفس می کشید اما گفت باید تمرین کنم که بشه. حالا ما باید روزی سه ربع نفس بکشیم دیگه که بشه!
بعدش روی پیانو قشنگه یه نت هایی میزد و من باید از خودم صدا در میآوردم با اونا. مثلن از هر نت پنج تا میزد و دونه دونه میرفت بالا و من هر بار با هر پنج تا باید میگفتم ما مه مو مٌ می! و توی ِ همین صدا درآوردنا بود که من دیدم یه مقدار از قار قار ِ کلاغ دارم فراتر میرم و یه صداهایی میتونم از خودم در بکنم و یه عالمه همینطور مدل های ِ مختلف" ما مه مو مُ می" و" آ آ آ آ آ آ آ آ آ" و "پرو ئوئه" کردیم و خودش هم اون وسط ها میخوند و وقتی میخوند مثل این بود که صدتا بلندگو از صد طرف دارن صدا شو پخش میکنن انقدر که رسا و از تهِ دل و با تمامِ وجود بود. و بعد از همه این حرفا، آخرش گفت که صدام خوب میشه اگه تربیت بشه و خلاصه آخرش یه کلاس آواز هم افتادیم!!
در ضمن ٢۵ روز مونده به نوروز!