گوسفند
بی خبر
چشم در چشمان قصاب دوخته بود ...
Δ
چشم در چشمان قصاب
هنوز
سر ِ بریده اش
اولاْ که بعله..ای ول که فهميدی .. اما چه قدر اين پستت غم انگيزه؟
من ياد اين شعر آقای شاملو افتادم که : سلاخی زار می گريست / به يکی قناری دلبسته بود. // شايد مربوط نباشه ولی ... شايد هم مربوط باشه نه ؟
ويادم باشد که بگويم : خوب می نويسيد خيلی خوب . خوش به حال شما
آخه .. دلم کباب شد ... واقعا که ما آدما چقدر بديم !
نگاه معصومانه بره و چشمان بيرحم قصاب
تنها نگاه است که می ماند/حتا اگر خبر بعد از مرگ باشد............ آفرين نوين جان
اولاْ که بعله..ای ول که فهميدی .. اما چه قدر اين پستت غم انگيزه؟
ReplyDeleteمن ياد اين شعر آقای شاملو افتادم که : سلاخی زار می گريست / به يکی قناری دلبسته بود. // شايد مربوط نباشه ولی ... شايد هم مربوط باشه نه ؟
ReplyDeleteويادم باشد که بگويم : خوب می نويسيد خيلی خوب . خوش به حال شما
ReplyDeleteآخه .. دلم کباب شد ... واقعا که ما آدما چقدر بديم !
ReplyDeleteنگاه معصومانه بره و چشمان بيرحم قصاب
ReplyDeleteتنها نگاه است که می ماند/حتا اگر خبر بعد از مرگ باشد............ آفرين نوين جان
ReplyDelete