کوتاه هايتان را خواندم و بياد لذت اختصار افتادم . در کارهايتان بارقه هايی است از نگاهی برون آمده از اعماق يک قلب . قلبی تپنده برای مهرورزی . قلبی که فراموش نميکند آنها را که دوست داشته و دلش برای بچه ها و پيرها » گلها و گوسفندها ميسوزد . پايدار باشی .
سلام اميدوارم خوب باشيد.از نظراتتون متشكرم .وب شما هم جالبه ومتنوع. موفق باشيد.راستي مطلب احمدي نژاد از كدوم منبع بود؟؟
ReplyDeleteباباي
سلام اميدوارم خوب باشيد.لازم است نظر قبلي ام رو اصلاح كنم و عذر بخوام به خاطر اشتباهي كه شده.
ReplyDeleteاز نظرتتون متشكرم .. موفق باشيد.
حالا خودمم و خودت .........تعطيلی رو ترجيح می دی يا آسمان آبی رو؟
ReplyDeleteکم لطفی نکن..ما ايرانيها عادت داريم به مصيبت و فاجعه. آرزوهای قشنگ مال ماها نيست
سلام!خوبی؟ خوشا احوال پرسی ها که شما بنمايی.آسمون آبی هم اين روزا مثل دل خوش کمياب شده...شاد باشی!
ReplyDeleteنوبت اونم میشه باید صبور باشیم
ReplyDeleteکوتاه ؛ زيبا ؛ گويا و لطيف مینويسی تازه شدم ...
ReplyDeleteآسمان آبي ..چه روياي قشنگي
ReplyDeleteسلام..خوبی...ولی اينجا هميشه ابی است من دلم ابری می خواد
ReplyDeleteآسمان هر موقع که اراده کنی می تونه آبی بشه...تو فقط بخواه...
ReplyDeleteکوتاه هايتان را خواندم و بياد لذت اختصار افتادم . در کارهايتان بارقه هايی است از نگاهی برون آمده از اعماق يک قلب . قلبی تپنده برای مهرورزی . قلبی که فراموش نميکند آنها را که دوست داشته و دلش برای بچه ها و پيرها » گلها و گوسفندها ميسوزد . پايدار باشی .
ReplyDeleteکاش حداقل صدای تو رو بشنون ...
ReplyDeleteمن به آسمان آبی هم که فکر میکنم ياد سقوط هواپيما میافتم. اصولا زهشياران عالم هر که را ديدم غمی دارد.... دلا ديوانه شو ديوانگی هم عالمی دارد.
ReplyDeleteنه سرفه اي ونه آسماني /نه خاكستري ونه ابي...چقدردلم گرفته امشب
ReplyDeleteسلام گفتم کاش دل من هم اسمان ابی می خواست ...شعرقشنگی بود ....
ReplyDeleteرويای خوبی ست .. کجا تا آبی شدن آسمان !
ReplyDeleteبرای دلت نامه ای بنويس.شايد شد
ReplyDeleteآسمان آبي
ReplyDeleteکجايی دخترک؟
ReplyDeleteکجايی عمو جان؟
ReplyDeleteدلم آسمان آبی می خواهد ......... ممممممممممم ........ توپه دختر توووووووووووپ !
ReplyDeleteمن هم دلم نوشته ای ديگر از تو ميخواد...اونم زود زود!
ReplyDeleteسلام نميدونم چرااين نوشته ات مراياد اهنگ سيب سيمين غانم انداخت
ReplyDeleteبه من تكيه كن، تكيه كن
ReplyDeleteكه خاصيت عشق را مي شناسم
به من تكيه كن مثل شبنم به برگ
تو را بهتر از برگها مي شناسم
تو را روي گلبرگها مي نويسم
در آغاز، در انتها مي نويسم
در آغاز دفترچه مشق هايم
تو را گرچه من بود، ما مي نويسم..!
اگه دوست داشتی به من هم سر بزن.....
نوين باروون رو که داری .... .
ReplyDeleteنوين ... فکر نمی کنی يه کم از خاکستريش کم شده ؟ .. پس چرا نمی نويسی ؟
ReplyDeleteآسمون آبی شد،بارون اومد...برفم ممکنه بياد ولی تو ديگه ننوشتی.بعد چرا اونوقت؟
ReplyDeleteسلام نوين عزيز..اينروزها هروقت به اسمان نگاه ميکنم يادشماميافتم وازخودم می پرسم ميخوام اسمان امروزم چه رنگی باشه؟
ReplyDeleteکجايی هنرمند جوون. خيلی ها منتظر نوشتهای قشنگتند. فکر کنم موقع امتحانات باشه.موفق باشی عزيز.
ReplyDelete