نوين امروز اومد شرکت و نشست تمام اين کامنت های پر مهر و محبت رو خوند. من هم هيچی نگفتم. بعضی جاها غش غش خنديد. بعضی جاها لبخند زد. جواب بعضی حرف ها رو همينطوری که داشت می خوند بلند بلند ميداد. آخرش که خوندنش تموم شد من همينطور نگاهش می کردم که ببينم عکس العملش چيه؟ نمی خواد وبلاگشو به روز کنه؟
فکر می کنين چکار کرد؟
از خجالت کله شو فرو برد توی يقه ی تی شرت سفيدش!
حالا موندم ببينم بعدش چه تصميمی می گيره!!
امضا :مامان نوین
No comments:
Post a Comment