Thursday, July 14, 2011

به سلامتی خانم مهننس

دانشگا قبول شده بچچچم
تو بلاد کفر
می‌خواد مهمار بشه
همونموقع که هفت سالش بود هم می‌خواست مهمار بشه
مث بابای من
منم می‌خواستم جراح قلب بشم
مث بابای اون
اون داره میره که معمار بشه
من مطمئن نیستم بخوام جراح قلب بشم. ولی دلمم می‌خواد همون فانتزی شیش سالگی خوش خیال واقعی بشه!‏
خیلی مبارکش باشه خلاصه
خیلی خیلی
اصن یه طوری خوشحالم انگار خودم دارم می‌رم دانشگاه
نیس یه بغل حسابیش بکنم
کلی با هم شادی کنیم
ولی به هر حال از همین راه دور دست و جیغ و بپّر بپّر و شادی
قربونش برم کلی

No comments:

Post a Comment