من نمیدونم معلما چطور انتظار دارن که وقتی که همینجور برف داره میاد و یه طرف کلاس هم کلن پنجرهس بچهها به اونا توجه کنن!!؟
Saturday, January 24, 2009
Friday, January 16, 2009
1،2،3،4
١-
آتش در دل فکن، بر پا کن صد شرر
سوزان، کوبان، شکن، برکش جامی دیگر
زین شام و زین پگاه، جانی دیوانه خواه
.
با من بیگانه ای، خویشم خوان و خموش
زهرت در خون من، بادا همآره نوش
همینطور از صبح که خونه ی مارال بودم این تو سرم داره میخونه...چه خوبه که آدم یه دوست دیوونه ای مثل خودش داشته باشه که از صبح تا شب با هم نامجو گوش کنن...و خیلی خیلی خوب باشه این دوست...و خیلی بی تعارف باشه...و آدم بتونه خود ِ خودش باشه باهاش...و آدم بدونه که دوسش داره...خیلی...و اون آدمو دوس داره...
همینطور داره میخونه...
در سکوتی ماتم افزا، من کناری و مرغ شیدا
با من دل خسته گوید از چه بنشسته ای تو تنها
.
عشق یاری در دل دارم، می دهد هر دم آزارم
شکوه ها تا بر دل دارم، می گریزم از رسوایی
می ستیزم با تنهایی، جام نوشین بر لب دارم
2-
گلناز جونم باورت نمیشه چقدر چقدر چقدر کیف کردم از همین یه دقیقه بعد از امتحان دیدنت.اصلن عـــالی ترین چیز بود برای بعد از یه امتحان هندسه ی خسته کننده...تا شب اثرش مونده بود.
مرغ شیدا بیا بیا شاهد ناله حزینم شو
با نوایی به روز و شب، هم صدای دل غمینم شو
ای صبا گر شنیده ای راز قلب شکسته ام امشب
با پیامی به او رسان رهگذار دل حزینم شو
.
لحظه ای آسمان تو بنگر چهره ی ارغوانی ام
با غم عشق او خزان شد نوبهار جوانی ام
3- الان BBC Persian داشت گروه آبجیزو نشون میداد . بانمک بودن!
4-باز از فردا باید برم مدرسه:(
آقاجون امتحان دادن خیلی بهتر از هرروز تا ساعت 2:30 مدرسه بودنه....
ای شادی آزادی، روزی که بازآیی
با این دل غم پرور من با تو چه خواهم کرد
دل هامان خونین است غم هامان سنگین است
ما سر تا پا زخمیم ما سرتا پا دردیم
ما این دل عاشق را در راه تو آماج بلا کردیم
Tuesday, January 13, 2009
چه گوارا به روایت سودربرگ
هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا
بالاخره بعد از 10 روز خون دل خوردن سرعت گاماس گاماس این e-mule بیچاره رو با چشمای بسته ش تحمل کردن و هی دم به دقیقه چقد از دانلود کامل شده رو چک کردن و حرص خوردن از اینکه یه وقتایی اصلن سرعت نداشت و اینا خیلی کیف میده بیای ببینی این فیلمی (اینم یه لینک دیگه!) که ده روز پیش گذاشتی دانلودش تموم شده!
حالا کی بشینم ببینمش اینو؟
پ.ن: به علاقه مندانی که امکان دانلود و یا از هر طریقی پیدا کردن این فیلم را نداشته اند با قیمت مناسب میـــفـــروشـــــــــــــــــــــــیم
این و مامانش!!
(اینا رو با صدای خیلی بلند(فریاد!!) تصور کنین، بین اکثر دیالوگ ها هم خنده بذارین!)
ن: پاشو دیگه!
ک: بذار آرشیو اینو مرتب کنم.
ن: مممممم
ک:تا آخر 10/84 برم
[من شروع به اذیت]
ک:یعنی تو الان هیچ کار دیگه ای نداری؟
ن: ...
ک:این تختو جمع کن!
ن: نمیخوام!!!هیچکار نمیخام!(تو فکرم الان مشغول شکل دادن به یه پست تو وبلاگم با این مضمونم: آقاجون! من نمیخوام اتاقمو جمع کنم! دوس دارم رو زمین پر کاغذ باشه! دلم میخواد از زیر تختم کتاب کار فیزیک در بیاد! اصن خوشم میاد ملافه از تشکم جدا شده باشه...)
[به زور میخوام بزنمش کنار که بشینم رو صندلی بقل دستش، نمیشه!!]
ک:خب پس منم هیچکار نمیکنم!
ن: نکن!
ک:ناهارم درس نمیکنم!
ن: خب نکن!! نیمرو میخوریم!
ک:نونم نداریم!
ن: نداشته باشیم ، اصن مهم نیست چی بخوریم!
ک:مادری نمیکنم ها!
ن: نکن نمیخوام! بابا پاشو اصن گیس و گیس کشی را بندازیم!
ک:اِ بذار اینجا رو تموم کنم!
[از اینجا به بعد من در حال گیس کشیدنم!!]
ن: پاشو میخوام وبلاگمو بنویسم!
[تو آرشیو وبلاگه با خودش میگه: 28/10]
[من هی از روی صندلی هلش میدم]
ک:این صندلی لهستانیا بشکنه دیگه شکسته ها!
[من الان پشتشم دارم یه اتود چرنی خیلی تند روش میزنم]
ک:میخوای پیانو بزنی داریم برو اونرو بزن!
[قلقلکش میاد]
ک:نکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن!
[تو دلم میگم باشه!و دیگه نمیکنم!!]
ک:ببین الان 20 تا شعر دارم 7 تا مادر 7تا آستمون... *
ن: اِ! سه تا مادر دختر! سومیش چیه؟
ک:راجب مریضیه!
ن: آهان پس نمیخوام!
[میاره میخونتش فشنگه :) ]
ن: میگم چقد مریض میشده ها! من خیلی وقته دیگه سرما نخوردم!(من معمولن وقتی این حرفو میزنم هفته ی بعدش تا 3 هفته آنفلوانزا میگیرم!)
ک:نگو حالا!
ن: [توی پرانتز خط بالایی رو تحولش میدم!]
ک:من فرندز شیرد آیتمزمو ببینم
ن: زیاده!!!!!
ک:تا کی میخوای بشینی؟؟
ن: چه میدونم پاشو!
ک:تا نگی پا نمیشم!!الان 25 دقیقه به یکه!
ن: حالا وبلاگو آپ کنم!
ک:چی میخوای بنویسی؟
ن: به تو چه! مگه من از تو میپرسم چی میخوای بنویسی؟؟
ک:تا کی میشینی؟
ن: با این سرعت تایپ فارسی که من دارم...
ک:خب بگو من تایپ میکنم!!
ن: نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!
ن: پاشو
ک:تو بگو تا کی میشینی!
ن: حالا تا یک وبلاگمو بنویسم!
ک:بعدش میخوای بری تو گودریدز!!!!!!!!!!!!
ن: آرـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
ک:خب تا کی؟
ن: چه میدونم شاید اصن نخوام برم شاید کسی نباشه تو گودریدز
ک:خب یک منو صدا میکنی؟
ن: حالا ببینم
ک:میکنی؟
ن: اوکی!
[پاشد من نشستم]
حالا اونوره من کامنت دیدم میرم تو یه وبلاگی
ک:این کیه؟
ن: "x"
ک:خب کیه؟؟
ن: چمیدونم!
ک:چی نوشته؟
ن: بیا خودت بخون!
ک:من دورم نمیبینم
ن: خب بیا نزدیک
ک:اصن نمیخوام
[یه ذره با فریاد میخونم بعد میبندم]
[ک همینجور بالا سر منه!]
ن: بــــــــــــــــــــــــــرو بیــــــــــــــــــــــــرون!
ک:تو هم وقتی من اینجام بالا سرم وای میستی!
ن: من هیچوقت وقتی تو مینویسی پیشت نیستم!
ک:چرا میگی اینجا اتاق خودمه میخوام تو اتق خودم باشم...
ن: نه خیرم وقتی مینویسی نیستم!
(صداها آرومتر میشه)
ک:خب خونه خالیه من جاهای دیگه تنهام
ن: همم خب بیا بشین رو تخت
ک:خب مانیتورو نگا میکنم تو میگی دارم میخونم
ن: اشکال نداره بیا!
ک:نه خیر اصن میرم برا خودم ماهواره نگا میکنم
[از اتاف میره بیرون، تلویزیون روشن میشه ، صدا میاد]
من مینویسم:
عنوان مطلب: این و مامانش
*
» شعر(٢٠)
» مادر(٧)
» ساختمان(٧)
» مادر و دختر(۳)
» بازی(۱)
Sunday, January 11, 2009
Misery!
الآن MBC Persia داره Open Water 2 (Adrift)l (اینم همینطور!!)رو نشون میده. اگه به دیدن یه دوزی از بیچارگی و CLUELESS بودن و بدبختی و اقیانوس و اقیانوس و اقیانوس (نه از اون جورایی که آدم خیلی دوس داره ها!!) ازدست دادن و مرگ و اینا نیاز دارین شدیدن توصیه میشه!!
پ.ن: اگه هم نه بشینین با خانواده ی گرامی نگا کنین دور هم باشین!!
Thursday, January 1, 2009
؟؟؟؟
سیال ذهن(؟)
1-فردا امتحان زیست دارم.منم که زیستم توووووپ!اصن منو واسه همین زیست آفریدن!!تو این هیر و ویر اونوقت گیر دادم که دکترم بشم!آخه دکتر نشم چیکاره بشم؟هرچی فک میکنم میبینم فقط میخوام دکتر بشم بعدشم میرم با پزشکان بدون مرز این ور اون ور به مردم کمک میکنم....الان قیافه م این شکلیه---->+ نفسای عمیق...
اینم دلم خواست بذارم اینجا...
" | After graduation, due to special circumstances and perhaps also to my character, I began to travel throughout America, and I became acquainted with all of it. Except for Haiti and Santo Domingo, I have visited, to some extent, all the other Latin American countries. Because of the circumstances in which I traveled, first as a student and later as a doctor, I came into close contact with poverty, hunger and disease; with the inability to treat a child because of lack of money; with the stupefaction provoked by the continual hunger and punishment, to the point that a father can accept the loss of a son as an unimportant accident, as occurs often in the downtrodden classes of our American homeland. And I began to realize at that time that there were things that were almost as important to me as becoming famous for making a significant contribution to medical science: I wanted to help those people. | " |
| - Che Guevara, 1960 |
میگم یه وقت فکر نکنین همینطوری فقط به همین دکتر شدن فکر کردم ها ، من بعد از یه عالمه فکر کردن به اینجا رسیدم، به هر رشته ای هم که فکرشو بکنین قبلش فکر کردم!(میگم تو این 2 خط فقط چند تا "فکر" بود؟؟)
2- کتاب مرگ در میان ابرها رو خوندم ، شاهکار نبود ،
but it was a light -enjoyable- Agatha Christie read!!h
3- انقده کتاب الان جلو چشمم هست که میخوام شروع یا تموم کنم که دلم میخواد همه کارو ول کنم فقط کتاب بخونم
تموم کنم ها:( به ترتیب اینکه چه قدر خوندم)
دفترچه ممنوع ( آلبا دسس پدس)
دزیره ( آن ماری سلینکو)
در قند هندوانه ( براتیگان)
سه گانه ی نیویورک (پل آوستر)
New Moon (Stephenie Meyer)l
چه گوارا به روایت فیدل کاسترو
Dead Man's Folly - The Big Four ( Agatha Christie)l
تازه اینا رو حوصله شونو دارم که نوشتم یه سری نیمه کاره ی دیگه هم هست فعلن حسشون نیست!!
...
شروع کنم:
پس باد همه چیز را با خوذ نخواهد برد - اتوبوس پیر ( براتیگان)
یادداشت های شخصی یک سرباز - نغمه ی غمگین - فرنی و زویی ( سلینجر)
N or M - Death comes as the End ( Agatha Christie)l
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ( اوریانا فالاچی)
یه عالمه دسس پدس
......
4- برم زیست بخونم!
5- گشنمه...
۶- این هفته هیچی پیانو نزدم :((
7- هوا خیلی کثیفه......
8- مورد 5!