waterlily petals
seeking a drop of water
deep in summer
.
کتاب در رویای بابل براتیگانو خوندم. کتاب باحالی بود؛یعنی موقع خوندنش خیلی باهاش کیف کردم...داستان یه کارآگاه خصوصی بدبخت خنگ خیال پردازه( که به خاطر همین خیال پردازیش همه ی زندگیش به باد میره و البته اصلن هم پشیمون نیست! )خلاصه بعد از هزار سال یه مشتری عجیب غریب خرپول گیرش میاد که اجیرش میکنه یه جنازه رو از پزشکی قانونی بدزده و اونم به خاطر همین خیلی سعی میکنه که دوباره گرفتار رویای بابل نشه تا این دفه دیگه کارشو درست انجام بده و یه پولی دستش بیاد و ... و تازه خیلی ام برای پولش نقشه میکشه. اما مث اینکه کار به همین سادگیا هم نیست!
خود براتیگان هم اول کتاب گفته:
به گمان ام من
از جمله به این دلیل
هرگز کار آگاه خصوصی قابلی نشدم
که بیش از حد
در رویای بابل بودم.
کلا کتاب خوبی بود و نثرش هم طوری بود که آدمو میکشوند تا بقیه ی داستانو بخونه.(برا این این حرفو میزنم که مثلن صید قزل آلا در آمریکا که دارم میخونم خیلی تیکه تیکه س و آدم حوصله ش سر میره!)
راستی یادم رفت بگم که ترجمه ی پیام یزدانجو ِ ه و نشر چشمه اونو منتشر کرده.
...
صفحه های ابتدای کتاب را می توانید اینجا بخوانید
(با تشکر از رضای عزیز که لینکش را برایم گذاشت)
یک:
امروز روز آخر بود...
دو: دارم روی این سونات هایدن کار می کنم و توی نت پیدایش کردم و خیلی خوشحالم از این که پیدایش کردم!
.
تا حالا شده انقدر خوابتون بیاد که وقتی خمیازه میکشین ،بجای این که جلوی دهنتونو بگیرین ،جلوی چشماتونو بگیرین؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
.