من باید هرجور شده اینجا یه چیزی بنویسم! اگه حوصله ی چرت و پرت خوندن ندارید هرچه سریعتر این پنجره را ببندید، چون هیچ تضمینی وجود نداره که چیزایی که این زیر نوشته شدن چی ان؟
اگر تصمیم به خواندن گرفته اید هم باید پیشاپیش به خاطر اشتباه های احتمالی تایپی که من حوصله ی درست کردنشونو احتمالن ندارم، و پرش های آزار دهند از زبان معیار به محاوره و جمله های احتمالن بی سر و ته معذرت بخوام!
خب! من الان چطورم؟ سرم یه کم درد میکنه از امتحان زبان فارسی برگشتم ، کامپیوتر لعنتی رو روشن کردم،(چرا لعنتی؟ چون به جاش میتونم یه کتاب خوب بخونم.بله هم!) یه چرخی تو گودر زدم(آزاده جون من بیا تو گودر، گودر چیز خوبی است. ما گودر را دوست داریم!)، بعد اومدم قوز کردم روی کیبورد بدون اینکه به مو...ما؟...نیتور نگا کنم عزمم را شدیدن و قوین(!) جزم کرده ام که یک پست جدید در این وبلاگ ِ هشت ماه بیصاحاب بنویسم.خب الان الان از حالت قوز کرده درامدم لم دادم رو صندلی.
آهاهن خوابم هم میاد چون درست حسابی نخوابیدم دویشب.چرا؟ چون داشتم زبان فارسی میخوندم! زبان فارسی که در حد سیب زمینیه شب بیدار موندن نمیخواد؟ خب اگه ساعت هشت و بیست دقیقه شروع کرده باشم چی؟ میخواد دیگه!بعد از هشت و بیس دقیقه به بعد هم خیلی یه سره نخونده باشم چی؟ خب میخواد!
ساق پای چپم چهار سانت و نیم زیر زانوم میخاره...فک کنم پشه نوش جان کرده باشه.
دیروز چقدر خوب بود...
چرا انقدر بچه های وبلاگستان آدمای نازنینی اند/ اقعن چرا؟ ینی خیلی ها، در حدِ...نمیدونم سونامی؟ لالیگا؟ بنز؟ اصن در حد (تلفن زنگ میزنه اه!)
آهان. در حد راخمانینوف! به جان خودم الان در این لحظه ی به خصوص بالا ترین چیزیه که به ذهنم میرسه!
این اتق چقد گرمه لان من اگه پنجره رو باز کنم ننه بابام صداشون در میاد نه؟ این دوتا خوبه اسکیمو نشدن!
............................
خب من در یک اقدام شجاعانه مثل شیر( عرفان ، دو نخطه دی!) رفتم پنجره رو باز کردم...کسی هم هنوز توجهش جلب نشده...
من آیا دارم حوصله ی شما رو سر میبرم؟ خب به من چه، نخنین! ببندین در
ای باب تلفن!
آهان ببندید در وبلاگو برین یه جای باحالو بخونبن.که اشتباه هم تایپ نکرده باشه!
............................
این چرا آی دی اونو به من نمیده؟؟
..............................
راستی سریال لجند او د سیکرم ببینین بد نیست. :)
کسی یه جای خوب سراغ داره من بقیه سشو دانلود کنم؟
دیدن گفتم؟ اومده میگه پجره رو چرا باز کردی؟ خب چون گرممه! آدم چرا پنجره رو باز میکنه؟ چون گرمش میشه، چون احساس خفگی به او دست میدهد!
من گشنمه.چی بخورم؟!
اینم میخواستم بگم که پیاون، نه! پیانو خیلی خوبه. اصن من چرا به جی تحربی نرفتم از همون اول هنرستان؟ به خدا خوشبخت میشدم!
خب دیگه شورش و در اوردم نه؟
بسه دیگه...هورااااااا من این وبلاگو آپ کردم! هورا هورا!
پ.ن. داداشی میدونی من خیلی دوست دارم؟
یک:
ReplyDeleteچهار سانت و نیم زیر زانو
دو:
ReplyDeleteاین چرا آی دی اونو به من نمیده یعنی چی؟
ژنج :
ReplyDeleteبرای خوشبخت شدن هیچوقت دیر نیست.
شیش. مخصوصن ژنج رو پنج نکردم ها!
ReplyDeleteهفت: نه بابا چه شوری! تازه داشتیم گرم می شدیم
ReplyDeleteبابا سیزده تا بس نبود؟
ReplyDeleteدوباره سلام!
ReplyDeleteتازگیا چه کتابی می خونی؟
ReplyDeleteمن چرا این ژست رو همون وقت که داغ بود ندیدم؟
ReplyDeleteفکر کنم میلک شیکه اثر کرد تو اینجا رو به روز کردیا . کاش زودتر رفته بودیم پیش آقا کچله !
ReplyDeleteبه همون محفل چند نفرمون قسم که دو نقطه بوسم از اين پستت داداشي:*
ReplyDeleteاه اه ... چقدر لوسی تو دختر!
ReplyDelete