Saturday, May 15, 2010

 


سرعت اینترنت در حد پشه‌ی بی‌بال است.من حوصله‌ی هیچ کار ندارم دلم میخواست یک فیلم ببینم کتی دلش نمیخواست در نتیجه ندیدیم،چون من دوست دارم با کتی فیلم ببینم و حوصله‌ی تنهایی فیلم دیدن ندارم.تنهایی فیلم دیدن به هیچ دردی نمیخورد.چرا نمیخورد؟من خودم لیتل میس سان شاین را تنهایی دیدم، کلی هم کیف کردم،ولی خب کتی لیتل میس سان شاین را  هنوز ندیده و من دوست دارم فیلم هایی که میبینم را کتی هم دیده باشد و خب قبول کنید غیر تنهایی فیلم دیدن خیلی بهتر از تنهایی فیلم دیدن است چه با کتی چه با دلی که دلم قد خر برایش تنگ شده. گفتم دلی بگذارید یک نصیحتی بهتان بکنم، چه نصیحتی؟ آخه من کی هستم که نصیحت هم بکنم خب همه‌ی آدم های دنیا مطمئنن این را میدانند ولی من دلم میخواهد بگویم این حرفا را. چکار کنم؟ میخواستم بگویم یعنی خیلی وقت است میخواهم بگویم دوست صمیمی داشتن بد است، خیلی هم بد است. هیچوقت مدت زیاد با یک نفر دوست نباید بود. هیچوقت نباید از در و دیوار و کوفت و زهرمار هم با آن یک نفر خاطره داشت. نباید یک نفر باشد که باهاش فیلم دیده باشی، براونی پخته باشی، آشپزی کرده باشی و کلی کیف کرده باشی، نباید خوشمزه ترین پیتزاهای عمرت را با او خورده باشی،نباید آن یک نفر فرندز را داده باشد تو ببینی، نباید بعضی اپیزودها را با او نشسته باشی دیده باشی،نباید با او استخر رفته باشی، مسخره بازی در آورده باشی، با جلد قلمبه‌ی یخمک و فین غواصی توی استخر بدمینتون بازی کرده باشی، نباید سر ته میز نشستن توی کلاس همیشه وقتی کوچکتر بوده‌اید مسابقه گذاشته باشی، نباید آخر کلاس تخته‌های همه‌ی کلاسها را با او پاک کرده باشی! نباید به سان پت و مت با هم تنیس بازی کرده باشید، نباید آدیوبوک هایت را فقط به او داده باشی، نباید تنها دوستی باشد که واقعن میشود با او خندید هر چند هیچ موضوع خنده داری نداشته باشید، نباید اولین دوست عمرت بوده باشد...چون وقتی برود، دلت قد خر برایش تنگ میشود. بلکه هم بیشتر.‌‏


 


 

5 comments:

  1. حق کاملا با توست.نباید...نباید...چون حتی اگر هیچ وقت هم از پیشت نره ,در گذر زمان و عوض شدن هایی که دست ما نیستند و تقصیر روزگارند,دلت برای آن "خودسابق"ش یه ذره می شه.وابستگی ممنوع

    ReplyDelete
  2. دلتنگی هم خودش خر است.(کدومتون می گفتین خاک بر سر دلتنگی؟!) ولی دلیل قانع کننده ای نیست.
    منظورت از رفتن چی هست؟

    ReplyDelete
  3. دلم قدر خر!؟؟

    ReplyDelete
  4. یک روز بزرگ می شوی ... از رفتن آدم ها دیگر دلت نمی گیرد ... از عوض شدنشان دیگر دلت نمی گیرد ... از نبودنشان دلت نمی گیرد ... دلت تنگ نمی شود ... دلت دنبال خاطره هاشان نمی گردد ... سعی کرده ای فراموش کنی و توانسته ای ... دیگر دل نمی دهی به آدم ها ... تنها می مانی ... هیچ اول و آخری را جز با خودت شروع نمی کنی ... این یک روز بزرگ می شوی ... نه یعنی که حالا کوچکی... یعنی یک روز از دنیایی که آدم ها توش مهم اند جدا می شوی ... مجبور می شوی که جدا شوی ... اگر بخواهی غمگین نباشی... من بد بین نیستم ... از تنها بودن می ترسم ... اولین هام همه تنهام گذاشته اند تا حالا ... این آخرین اولی خیلی کارهای این روز هام هم اگر تهش مثل بقیه شود ، می روم توی اتاق ام و دیگر نمی آیم بیرون ... آدم باید آدم های خودش را پیدا کند ... بگرد ... اگر بروند هم می توانی داشته باشی شان... مراقب خودت اما باش...

    ReplyDelete
  5. اتفاقن من دلم یه رفیق این طوری میخواد...حتی فک کنم تموم این بدبختی های پشتش رو هم به خاطر متحمل شم..

    ReplyDelete