فک کنم من این دو نفر را دوست دارم. :)
فردا میخوایم بریم اردو یه صب تا شب، یه اردوگاهی تو کردان.بعد ما رفتیم یه کم سرچ کردیم، دیدیم اردوگاهه جای بدیم نیس، مثلن اسب داره و اینا...
بعد آدم میاد همینجوری با خانواده حرف بزنه، میگه اسبم دارن، فریاد فغان خانواده بلند میشه که اه اه اسب چه چیز بدیست و اسب سواری کلن ورزش مزخرف و خطرناکیست و آدم از اسب ممکن است بیفتد نابود شود و اسب کک دارد و اصلن اجازه نمیدیم بری!
بعد آدم میگه اصن غلط کرده اسب داره، کی خواست اسب ببینه و نه بابا و اینا و من میرم و اصن من خودم امضاتونو بلدم خودم امضا میکنم و اینا!
بعد میگذره میگذره، آدم میگه اون اردوهه راستی قایقم داره ها! بعد مامان دائم النگرانه رنگش میپره چشاش نگران میشه که نه و چن سال پیش یه عده رو بردن پارک شهر غرق ( قرق؟غرغ؟قرغ؟) شدن مردن و نمیشه اصن بری و اصن من اجازه نمیدم و اینا، بعد آدم میگه من غلط بکنم برم قایق سوار شم اصلن و میگذره ...
.....
-پینت بالم بچه ها میگن داره...
-وای یه وخ گولله ی پینت بال نخوره بهت مادر...
-ای بابا!
.....
-من اسکیتامو میخوام ببرم
-خاک به سرم میری میخوری زمین،تو که همچین بلد نیستی...
-چی بلد نیستم؟ نمیخوام آکروبات بازی کنم که سه سال میرفتیم پارک اسکیت
-خب اونموقع من بودم اگه زمین میخوردی...دختره افتاد دستش شیکس!
-ای بابا مواظبم.اگه نبرم اصن اسکیتای یه نفر دیگه رو به زور میگرم میپوشم!
....
-بچه ها میگن رالی....هیچی!
.....
و خب کلن همین یه دونه بچه رو دارن و اینا...