Wednesday, April 23, 2008

 


کتاب حلقه های آتشین رو خوندین؟ نوشته ی بورلی نایدو  و  ترجمه ی علی اردبیلیه.من تازه فقط 4 فصلشو خوندم ولی به نظرم که قشنگه. تو جهان کتاب ویزه ی نوروز تعریفشو خوندم .راجع به آپارتایده و داستان تا اینجا که بیشتر راجع به دو تا برادر و یه خواهره که با مامان بزگشون زندگی می کنن و سفید پوستا می خوان محله ای که اونا زندگی می کنن رو از سیاهپوستا خالی کنن و منتقلشون کنن یه جای دیگه . حالا تا ببینیم چی میشه...


Sunday, April 20, 2008

علوم

 

فردا برای علوم باید تقریبن همه چی رو تشريح کنيم و من بايد روده ی کوچيک گوسفند و کليه گوسفند و رون مرغ ببرم. و روده ی کوچيک مثل اينکه هيچ جا گير نمياد!!


خب حالا می فهمم که واسه ی همين هم بود که خانم مميزی گفت که امتياز بیشتری نسبت به بقیه داره ديگه! حالام کتی و حميد رفتن که روده کوچيک و کليه بخرن و اميدوارم که پيدا کنن. چون حميد صبح يه چند جا رفته بود و بهش گفته بودن بايد بره کشتار گاه. ...


تا من باشم ديگه الکی داوطلب نشم

فردا امتحان اجتماعی دارم

 هر درسی رو که میخونم احساس میکنم فقط اتلاف وقته ! آخه به من چه اصلن این مزخرفات ...هان؟ حالا گیریم من اینا رو خوندم اصن حفظ شدم ، فردا هم رفتم 20 شدم... خب که چی؟من الان این پنج تا درسو خوندم به چه دردم خورد؟آخه من نمیدونم این مولفین محترم کتاب اجتماعی به اندازه ی یه اپسیلون هم که شده مغز مبارکشون رو به کار نمی اندازن یه چیز جالبی تو این کتاب بنویسن؟

 آخه مثلن سالم برگزار شدن انتخابات چه ربطی به این داره که مردم نسبت به هم احساس دشمنی نداشته باشند و با یکدیگر با اخلاق و رفتار اسلامی روبرو شوند؟ هان؟؟؟!

 به خدا گه این وقت رو تلف این درس مسخره ی بیخود نکرده بودم،الان بیست هزار فرسنگ زیر دریای ژول ورنو به انگلیسی تموم کرده بودم!!!

Tuesday, April 15, 2008

q . i . ʜ . ƨ . b . n . ɘ . i . ɿ . ʇ



"Friendship is the inexpressible comfort of feeling safe with a person, having neither to weigh thoughts nor measure words."
George Eliot